پنجشنبه، فروردین ۱۸، ۱۳۹۰

این انتظار لعنتی دردناک

چیزی کش دار و بی‌پایان
انگاری خیال تمام شدن نداره
سعی می‌کنی طاقت بیاری
یک جوری بگذرونیش
به این امید که تموم بشه
عوض بشه
سعی می‌کنی بی‌خیالش بشی
سرت را گرم می‌کنی
تا این لحظه‌ها رد بشه
و نمی‌شه
هر لحظه مثل یک زخم میمونه
زخم پشت زخم
چیزی عوض نمی‌شه
خوب نمی‌شه
تغییر نمی‌کنه
لحظه پشت لحظه
زخم روی زخم
و تو که حتی عادت هم نمی‌کنی
نه به انتظار نه به درد

برچسب‌ها:

15 Comments:

At ۶:۲۷ ق.ظ., Anonymous ناشناس said...

دلم بران تنگه

 
At ۶:۲۸ ق.ظ., Anonymous ناشناس said...

دلم واست تنگه

 
At ۵:۰۹ ب.ظ., Blogger آورا said...

کاش ناشناس نبودی

 
At ۱:۵۷ ق.ظ., Anonymous ناشناس said...

چه ناشناس جه آشنا هنوز در حسرت آخرین دیدارم

 
At ۵:۵۴ ب.ظ., Blogger آورا said...

این انتظار لعنتی دردناک با هیچ حسرتی درمان نمیشه.

 
At ۹:۱۱ ق.ظ., Blogger مسافر کوچولو said...

فقط شنیدن کلمه "آخرین دیدار" بغضم رو می شکنه ... خاطرات زیبای لعنتی

 
At ۱۱:۲۲ ق.ظ., Blogger آورا said...

در انتظار شنیدن " سلام" ی مجدد

 
At ۱۱:۴۱ ب.ظ., Anonymous ناشناس said...

رابطه به چشم من چیزی نیست مال من یا تو. چیزی است میان من و تو. چیزی که برای خودش چیزی است. کسی است. جان دارد به گمانم. مثل گیاه است شاید. تر و خشک کردن می خواهد. نور و هوا می خواهد. وقتی حالش خوب نیست از رنگ و برگش پیدا است. اما نه! اگر گیاه بود که هر چه پایش گند می زدی، جان دار تر می شد. اما حتماً رابطه جان دارد. نفس می‌کشد. گاهی مریض می‌شود. گاهی بزرگ می‌شود. گاهی پیر می‌شود. گاهی کم‌کم از حال می‌رود. گاهی تصادف می‌کند و می‌رود توی کما. رابطه یک چیزی است میان من و تو. حاصل از من و تو و جدای من و تو.

فرجام

 
At ۱:۰۹ ق.ظ., Blogger آورا said...

رابطه را ما می زاییم و تیمار می کنیم و با عشق ریشه دارش می کنیم. تا بشود تکیه کنیم و سایه‌اش را خستگی کم کنیم. تا بشود ما باشیم و از تنهایی نترسیم. رابطه را ما تبر می زنیم و خشک می‌کنیم و خشمگین می کنیم و زخم می زنیم. رابطه موجود زود رنج و حساس و باهوشی است. بیش از آدم‌ها و بسیار بیش از آدم‌ها. آدم‌ها را می شود فریب داد و رابطه را نه. از آدم ها می توان دل کند و از رابطه نه. آدم ها تو را می بخشند و رابطه شاید نه. رابطه پاییدن می خواهد و رفاقت می خواهد و صداقت و عشق. رابطه را نمی‌شود پاسبانی کرد و زندانی کرد. نمی توانی نگذاری آب توی دلش تکان نخورد. نمی‌شود و نمی‌توانی. اما حق نداری نفهمی و نبینیش. دردش را به رویت و به رویش نیاوری. شوخی بگیری یا تحقیر و ریشخندش کنی. رابطه را نمی توانی داشته باشی و نبینی و نپایی. رابطه وقتی حالش خوب است که دو نفر مدام به فکرش باشند و تر و خشکش کنند. برای خودش . نه برای خودشان. باید بجنگی و بخواهی و بگویی و بشنوی و بکِشی تا شاداب و زنده باشد و بماند.

 
At ۷:۳۶ ب.ظ., Anonymous ناشناس said...

در انتظارت و شنیدن " سلام" ی مجدد

 
At ۱۰:۲۹ ق.ظ., Blogger آورا said...

این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

 
At ۱۰:۳۰ ق.ظ., Blogger آورا said...

گفتن " سلام " مستحب است و جواب "سلام" واجب

 
At ۸:۵۰ ب.ظ., Anonymous ناشناس said...

This post has been removed by the author.

??????

 
At ۱۰:۴۴ ب.ظ., Anonymous ناشناس said...

بهترین ها رو برایت خواهانم .
به زندگی سلام کن تا واجب بشه جوابش

 
At ۱۲:۱۸ ق.ظ., Blogger آورا said...

ممنون بابت دعا. البته زندگی خودش اصولا اول سلام میکنه کار ی هم به جواب دادن ما خیلی نداره. اون هر روز سلامش را میکنه.

 

ارسال یک نظر

<< Home