سهشنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۷
«آورا» در یونان باستان نام « الهه بادها »بوده و در واژه به معنای « نسیم » است.«آئورا»،که به معنی هاله نورانی است از ریشه «آورا» گرفته شده است. از نظر هومر، «آئورا» غبار درخشانی است که از ذات الهی سرچشمه گرفته و نشانه قدرت بشر است. درحقیقت، «آئورا» نيرويی حياتی است که در درون و اطراف موجودات زنده همچون کره ای درخشنده و هاله ای نورانی هر چیزی را احاطه کرده است. .
.
aora20@yahoo.com
____________________
Linkdump
Weblogs
Previous Posts
- از هر چمن گلی 16
- در ستایش کاملترین خردادی دنیا
- به چه دلخوش هستید و چه وقت؟
- بشنو از این خموش
- در فراق تو ای توالت !!! یا مرثیه ای بر نبود دستشویی
- این آینه سیاه
- زن بودن
- من کجا خوابم برد؟
- ...
- مجالی بده
Archives
- نوامبر 2005
- دسامبر 2005
- ژانویهٔ 2006
- فوریهٔ 2006
- مارس 2006
- آوریل 2006
- مهٔ 2006
- ژوئن 2006
- ژوئیهٔ 2006
- اوت 2006
- سپتامبر 2006
- اکتبر 2006
- نوامبر 2006
- دسامبر 2006
- ژانویهٔ 2007
- فوریهٔ 2007
- مارس 2007
- آوریل 2007
- مهٔ 2007
- ژوئن 2007
- ژوئیهٔ 2007
- سپتامبر 2007
- اکتبر 2007
- نوامبر 2007
- دسامبر 2007
- ژانویهٔ 2008
- فوریهٔ 2008
- مارس 2008
- آوریل 2008
- مهٔ 2008
- اوت 2008
- سپتامبر 2008
- اکتبر 2008
- نوامبر 2008
- دسامبر 2008
- ژانویهٔ 2009
- فوریهٔ 2009
- مارس 2009
- آوریل 2009
- مهٔ 2009
- ژوئن 2009
- ژوئیهٔ 2009
- اوت 2009
- سپتامبر 2009
- اکتبر 2009
- نوامبر 2009
- ژانویهٔ 2010
- فوریهٔ 2010
- مارس 2010
- آوریل 2010
- مهٔ 2010
- ژوئن 2010
- ژوئیهٔ 2010
- اوت 2010
- اکتبر 2010
- نوامبر 2010
- دسامبر 2010
- ژانویهٔ 2011
- فوریهٔ 2011
- مارس 2011
- آوریل 2011
- مهٔ 2011
- ژوئن 2011
- ژوئیهٔ 2011
- اوت 2011
- اکتبر 2011
- نوامبر 2011
- دسامبر 2011
- ژانویهٔ 2012
- فوریهٔ 2012
- آوریل 2012
- ژوئیهٔ 2012
- اوت 2013
- اکتبر 2013
- اوت 2014
6 Comments:
سلام
نوشته هاي قبليتو مي خوندم جالب بود برام آخه منم يه اژدهاي خردادي ام ولي هيچ وقت اول صف نبودم مطالب قشنگي داري موفق باشي
یعنی ما نمی تونیم و نمی دونیم؟!!
ریحانه جان ماهم میدونیم و میتونیم اما قد وسعت دید و اگاهی و شناختمون. اون چیزی که ته دل یه آدم میگذره را فقط خدا میدونه
آورا
نمی دانم بر من چه گذشت
من با او یکی شدم
من در اوج عشق به شهوت رسیدم
من زیر انگشتانم آتش عشق . شهوت را حس کردم
و او دستان بی رمغم را بوسه باران کرد
من او را در اوج عشق لمس کردم
زمانی که گرمای عشق با اتش شهوت تن سردم را گرم میکرد
و من برایش میمیرم
pardon my frech
سعديا عشق نياميزد و شهوت باهم// پيش تسبيح ملائک نرود ديو رجيم
البته من با فروغ بيشتر حال مي كنم:
آن برگهاي تازه كه در شهوت نسيم نفس ميزدند انگار آن شعله بنفش كه در ذهن پاكي پنجره ها مي سوخت
چيزي به جز تصور معصومي از چراغ نبود
من عريانم عريانم عريانم
مثل سكوتهاي ميان كلام هاي محبت عريانم
و زخم هاي من همه از عشق است
مسافر كوچولو
دلم نيومد اين رو هم از فروغ ننويسم
كه شايد شهوت حاصلي از عشق است:
در دو چشمش گناه می خندید
بر رخش نور ماه می خندید
در گذرگاه آن لبان خموش
شعله یی بی پناه می خندید
شرمنک و پر از نیازی گنگ
با نگاهی که رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه کردم و گفت
باید از عشق حاصلی برداشت
سایه یی روی سایه یی خم شد
در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونه یی لغزید
بوسه یی شعله زد میان دو لب
مسافر كوچولو
ارسال یک نظر
<< Home