پنجشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۸۷

به چه دلخوش هستید و چه وقت؟

پونه عزیزم از من برای این بازی دعوت کرده

1- قدم زدن زیر باران بدون چتر بدون کلاه،هر وقت
2- قدم زدن زیر برف با دوستایی که اهل برف و سرمان مثل سمیرا و آراد، هر وقت
3- رقصیدن ( در هر شرایطی که باشم رقص حسابی به من انرژی میده)
4- صحبت با یاسمن در مورد 1000 تا چیز از جمله درد مشترک به وقت دلتنگی و تنهایی
5- رفتن با سمیرا به کافی شاپ کلاسیک تو ولیعصر وقتی دوست دارم شیطنت کنم
6- گرفتن کادووقتی اصلا انتظارش را ندارم
7- یه هات چاکلت توی استار باکس و بعدشم یه قلیون توی یکی از این کافه عربیاوقتی اخلاقم پاک به هم ریختست و نیاز دارم فکر کنم
8- زمانهایی که ایرانم
9- وقتی کار مشاوره و درمان انجام میدم
10-وقتی بتونم یک گرهی از مشکلات کسی را به هر نحوی باز کنم و لبخند رو لباش بیارم
11- وقتی نشانه های خدا را به وضوح در طول روز ببینم
12- وقتی با آراد در ارامش کامل روی مبل ولو شدیم و چایی میخوریم
13- وقتی.......


الان که دارم فکر میکنم تو دنیا خیلی چیزها هست که من را شاد میکنه
صدای مادرم- خنده پدرم پای تلفن- یاد دوستام و اینکه دوستم دارند و من دوستشون دارم و

خود خود زندگی

اگه بخوام همشو بنویسم خیلی میشه

6 Comments:

At ۸:۵۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

یه کامنت از یک دوست چطور؟
دوستت دارم دختر بووووس

 
At ۸:۵۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

یه کامنت از یک دوست چطور؟
دوستت دارم دختر بووووس

 
At ۱:۳۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

آخــــــی نازی گل من

 
At ۳:۱۳ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

من هنوز متن اين بازي زو نخوندم اما خوشحالم يه جاي وسط اين سطور باهاتم به ياد دبيرستان ميافتم و آنروز برفي كه برف ميزدم به اون آدمهاي مزاحم شيطون و با تو بودم و به اولين عيدي كه تو از ايران رفته بودي و من پاي اينترنت پيدات كرد و گريه كردم

 
At ۱۱:۳۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

واي چه شود.. منهم بازي

 
At ۳:۴۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

من شکمو اگر جای تو بودم می نوشتم نون سنگک. اینجوری نگاهم نکن دیگه. نزدیک سه سال هست که نون سنگک نخوردم.

 

ارسال یک نظر

<< Home