چهارشنبه، اسفند ۱۵، ۱۳۸۶

بیا تا برایت بگویم




من به عزاداری عزیزی مشغولم
سیاه پوشیده و گل بر سر و روی مالیده
منتظر مرگ جگر گوشه ای در کنجی نشسته ام
من به پیشواز مرگ رفته ام
تمام دیوارهای دلم را با پارچه های سیاه پوشانیده ام
نوای عزا از هر دالانی به گوش میرسد
من در درونم زار میزنم
چنگ به گیسو می اندازم
و شیون میکنم
من به تماشای مرگ عزیزی مشغولم که خود حکم مرگش را صادر کرده ام
نمیدانم آیا طاقت دفن خارج از خودم دارم یا نه!
آیا همین گوشه دلم تا ابد خواهند ماند؟ خواهد پوسید؟

من از این لحظه به بعد تا نمیدانم کی ِ این هستی
خود را از غم به دیوار خواهم کوبید
سیاه خواهم پوشید و ماتم خواهم گرفت


من به پیشواز مرگ عزیزی رفته ام
سیاه پوشیده و ژولیده در درون
و تو فقط قرمزی رابر لبان و ناخن های من خواهی دید
با گونه هایی سرخاب مالیده شده

لحظه موعود نزدیک است
حکم این است
و مرا توان نقض حکم نیست

16 Comments:

At ۱۱:۳۹ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام اورا جان ممنون که درست تذکر دادی اهنگ مادرن تاکینگ بود راستی شعرت چرا غمگینه

 
At ۱۱:۵۸ قبل‌ازظهر, Blogger MHMD Moeini said...

اولش جا خوردم و نگران شدم. خیر باشه ... عزیز! پاینده باشی

 
At ۳:۴۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

کامنت میاد؟

 
At ۳:۵۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

چه عجب می تونم کامنت بزارم !! یه مدت نمیشد که نمیشد ....خوبی خانوم خانوما؟

 
At ۷:۱۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام علیکم

شما هم کم عزیز نیستید! یعنی خیلی هم عزیزید.

و این شعر، که خیلی برایم ملموس است، که بارها تجربه ی شخصی ام است. بسیار خوب، البته دلگیر بود.

 
At ۷:۳۳ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

haalaa man baayad beporsam: haalet khoubeh? Hameh chi sar e jaash e?

 
At ۱۱:۳۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام . غافلگیر کننده و البته نگران کننده بود ... امیدوارم که خیر باشد و سلامتی بر قرار ... این روزها به شدت به روزم و منظم ... و منتظر ... همیشه سبز باشی عزیز ...

 
At ۹:۲۶ بعدازظهر, Blogger دلتنگ دلتنگی های آسمان said...

"باد هم سراپا سرمست سادگی هاش بود,
وقتی که می دید
هنوزم که هنوزه
- سکوت -
سین هفتم سفره هفت سین هرسالشه"

"عیدانه " - آخرین دستنوشته "دلتنگ دلتنگی های آسمان" - بهانه دیدار شما را دارد...

 
At ۹:۱۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

آورای نازنین شعر رو خوندم و کمی نگران شدم. امیدوارم که همه چی خوب باشه. یه آف برات گذاشتم. سوالی داشتم. اگر جواب بدی ممنون می‌شم. روزهات شاد دوست من. غمگین نبینمت.

 
At ۷:۲۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

نوروزت مبارک
امیدوارم سال درپیش سال شادیها، تندرستی ها وصلح وصفا باشد.
خیراست

 
At ۷:۲۹ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

کامنت بالایی (قبلی) را من نوشتم
نق نقو

 
At ۱۲:۳۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام آورا جان
امیدوارم سال خوبی درپیش داشته باشی ولبخندهمیشه رو لبت و شادی همیشه تو دلت باشه.
امیدوارم شعری که نوشتی هیچ ربطی به زندگی خودت و عزیزانت نداشته باشه.چون مرگ عزیز دردناکترین اتفاقی که توی دنیا میتونه بیافته .مثل مرگ برادر نازنین من که 64روزه نه دیدمش"نه صداش رو شنیدم "نه اس ام اسی بهم زده"نه بغلش کردم"نه بوسش کردم"نه لوسش کردم ونه...
آرزو میکنم حتی اگر محال هیچ عزیزی نمیره و اگه قراره این اتفاق بیافته در پیری باشه نه 19سالگی
میبوسمت
شادوسلامت باشی

 
At ۸:۵۹ قبل‌ازظهر, Blogger MHMD Moeini said...

کجایید شما؟ ... سال نو خوش و مبارک

 
At ۱۰:۱۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

آورای عزیزم، آمدم سال نوی‌ات رو تبریک بگم با این شعر محزون مواجه شدم. امیدوارم همه چیز رو به راه باشه. خبری از احوالات‌ات بده.

می‌بوسم‌ات - با نگرانی

 
At ۴:۰۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

Salam aleykom
sale no mobarak. Shad bashin va ruzegare pishe ru delkhah. midunin ke cheghadr nazanin hstin. Pas bad nagzarunin!

 
At ۳:۵۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام ..لطفا يك چند خط بنويس چون نگرانت هستم..سال نو رو تبريك ميگم بهت..فقط لطفا يك چند خط بنويس

 

ارسال یک نظر

<< Home