چهارشنبه، آبان ۲۷، ۱۳۸۸

از هر چمن گلی-19

1- کتاب " زمانی که یک اثر هنری بودم" نوشته امانوئل اشمیت را خواندم و بسیار دوست داشتم. مثل تمام کارهای دیگر اشمیت که مثل یک تلنگر به عصبهای درون مغزم مرا به فکر وادار میکند. این یکی هم در طول روز گاهی به سراغم می آید. آنجا که میبینم غالبم چقدر ساختگی است.
از دوستانی که پیشنهادش را داده بودند ممنون

2- کتاب بهار 63 نوشته آقای مجتبا پور محسن را هم خواندم. کتاب در نوع خودش خوب بود. به نظرم خیلی مردانه بود. طوریکه من در بخش زنانه اش احساس خلا و کمبود میکردم

3-مجددا در شرف اسباب کشی هستم. در این 8 سال هر دوسال خانه عوض کرده ام. انگاری قرار نیست هیچ جا بیشتر از دوسال بمانم.

4- این آهنگ "همش" محسن نامجو خیلی خیلی خوب است. اما از ان بهتر میشود اگر من بفهمم "بل بل زدن" یعنی چی؟ که اواستفاده میکند

5- سال 88 سال عجیبی بود. تا اینجایش که پر از اتفاق و ماجرا بود. از وضعیت اقتصادی دبی و تاثیرش بر زندگی من و دوستانم. تا انتاخابات و تاثیرش بر ایرانیان. و کمی شخصی ترش آمدن پدر مادرم به ایران . به خیر گذشتن جراحی معده پدربزرگم. خوردن زمین مادربزرگم. فوت خاله ام و حضور من در غسال خانه. یافتن دوستهای جدید. .رفتن دوستهای قدیمی از ایران.
اینکه آراد به راحتی وبزای امریکا گرفت. دیدار با کلی رفیق وبلاگ نویس که انگار 100 سال میشناسمشون. خلاصه امیدوارم تا آخر سال خدا همینطوری هوامو داشته باشه

6- تازگیا خوابهایی که میبینم یادم نمیمونه. این اصلا خوب نیست

7- پریروز صبحی رفتم مسواک بزنم دیدیم یک سوسک نشسته رو مسواکم. من از سوسک متنفرم.. حالم را خودتان تجسم کنید

8-این سریال دلنوازان چقدر مزخرف بود

برچسب‌ها:

3 Comments:

At ۱۱:۲۱ بعدازظهر, Anonymous sani said...

:X

 
At ۱۲:۲۳ قبل‌ازظهر, Anonymous ناخنگير said...

ممنون كه تو هم معرفيش كردي عزيزم دوست دارم از اين كارا كتاب خوبي كه خونده ميشه و معرفي ميشه
دومي رو هم مي خونم
با آروزي يك استقرار و استقلال خوب
اين بل بل زدن كه خيلي عاليه خواهر شما بي نظيرشو گوش بده بگوببين چه شاهكاري كرده
سال پر اتفاقي داشتي
من خوابهامو هيچ وقت فراموش نمي كنم
سوسكو ولش كن مسواكو بچسب

 
At ۴:۱۴ بعدازظهر, Anonymous سمیراااااا said...

سلام نازنینم
در مورد کتاب اول که خودت بهم هدیه کرده بودی خوندمش ولی خیلی نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم اما برام جالب بود که یه موضوع متفاوت رو چقدر واقعیت بهش داده بود انقدر که بعضی وقتها این موضوع که شدنی هست یا نه فراموش میشد به معناها فکر میکردی اما خوب طبق روال دوستی پانزده شانزده سالمون سلیقمون متفاوته دیگه اینو دوست دارم
در مورد خواب من شنیدم اگر حس خوبی از خوابت پیدا کردی سعی کن یادت نیاد چون خوابهایی که یادت نمیاد رو از واقعیت در زمان جلوتر دیدی
در مورد سوسک اصلاً فراموش نکن اتاق نازنینم در زیرزمین سوسک داشت و با محبت به من گفتی مرده اش قابل تحمله ولی زندش رو خودم فکر کنم :)

 

ارسال یک نظر

<< Home