شنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۸۸

امان از اين دلتنگي لامروت

اين حال من بي توست
بغض غزلي بي لب
افتاده ترين خورشيد
زير سم اسب شب
اين حال من بي توست
دلداده تر از فرهاد
شوريده تر از مجنون
حسرت به دلي در باد
پيدا شو که مي ترسم
از بستر بي قصه
پيدا شو نفس برده
مي ترسه ازت غصه
بي وقفه ترين عاشق
موندم که تو پيداشي
بي تو همه چي تلخه
بايد که تو هم باشی

3 Comments:

At ۷:۴۳ بعدازظهر, Anonymous glamour said...

omidvaram in deltangi zoodtar jash ro be didar bede...lezate didar

 
At ۲:۳۲ بعدازظهر, Anonymous sani said...

:)

 
At ۷:۲۶ قبل‌ازظهر, Anonymous نسیم said...

بگو عزیزت هم بیاد

 

ارسال یک نظر

<< Home