چهارشنبه، آبان ۱۷، ۱۳۸۵

بازیهای کودکانه

چند روز پیش با آراد نشسته بودیم داشتیم از بچگیهامون تعریف میکردیم و بازیهای کودکی. توی همین مرور خاطرات اسم و حال و هوای خیلی از بازیها یادمون اومد.گفتم ابنجا هم بنویسم ببینم شما ها هم یادتون میاد
شماها چه بازیهایی میکردین؟ چه تیکه کلامهایی تو بازی استفاده میکردین؟
پ.ن..در ضمن اگر شما هم بازی با اصطلاحی یادتون اومد بگین اضافه کنم.. به علاوه هر بازی رو توضیحشو خواستین بگین.

****************
بازیهای کودکانه:


  1. قایم موشک
  2. بالا بلندی
  3. گرگم به هوا
  4. لی لی
  5. استوپ هوایی
  6. کش بازی
  7. مادام یس
  8. دست رشته
  9. زو
  10. قلعه
  11. خر پلیس
  12. وسطی
  13. گردو ، شکستم
  14. سنگ ، کاغذ ، قیچی
  15. گانیه
  16. شیطون فرشته
  17. هفت سنگ
  18. تیله بازی
  19. یه قول دو قول
  20. نقطه بازی
  21. اسم فامیل
  22. شاه ، دزد ، وزیر
  23. الک دولک
  24. عمو زنجیر باف
  25. سلام خاله ( اسمش یادم نیست)
  26. ایکس - او
  27. تخم مرغ گندیده (دختره اینجا نشسته گریه میکنه ....)
  28. شیشه بازی
  29. گل یا پوچ
  30. پانتومیم
  31. پینوکیو
  32. انواع و اقسام مامان بازی ، خاله بازی، پلیس بازی ،معلم بازی و دکتر بازی و ........
  33. بازی رنگها

*********************

اصطلاحات بازیهای کودکانه

  1. آینه ( تو دعوا استفاده میکردیم)
  2. موچم
  3. سوک سوک
  4. من من ، توتو .....کشیدم؟ کیو؟ ( در هنگام یار کشی)
  5. زدم سرتو شکستم (در گردو شکستم)
  6. سیبیل آتشین
  7. نخودی
  8. دختر اینجا نشسته گریه میکنه زاری میکنه از برای من پرتغال من یکی و بخور یکی و ببر

22 Comments:

At ۱۲:۰۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

چه داوری جالبی :))

 
At ۱۲:۰۸ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

یادآوری منظورم بود

 
At ۱۲:۲۳ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

کیف کردم از این پست. خیلی خوب بود. بردی به روزگار کودکی.... ممنون

 
At ۱:۵۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

خر پلیس. دکتر بازیو یادت رفت:}

 
At ۲:۲۸ بعدازظهر, Blogger آورا said...

پونه جان در اون رده ای که منظورته باید مامان بازی و خاله بازی و معلم بازی را هم اضافه کرد.

 
At ۳:۰۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

یادش بخیر

 
At ۳:۳۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

ye ghol do ghol ham hast :D

 
At ۴:۰۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

sheiton fereshte
ganie

haft sang
tile
kashi bazi (to mayehaye gerdo bazi)

 
At ۷:۴۳ بعدازظهر, Blogger Tila said...

بعضی این بازی ها من اصلا نشنیدم

 
At ۸:۴۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

تو وسطی ما همیشه یه "نخودی" داشتیم که البته من نبودم چون تو که منو دیدی میدونی من قیافم اصلا به نخود و نخودی شبیه نیست. ممنون از یاد آوری این خاطرات خوب.

 
At ۹:۳۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام
من هم اسم بعضی از این بازی ها را تا حالا نشنیده بودم.
فکر می کنم که الک دولک هم یکی از بازی های آن دوره بود!
شاد باشید.

 
At ۱۱:۳۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام هفت سنگو خيلي دوست داشتم چه روزايي بود...

 
At ۱۲:۲۰ قبل‌ازظهر, Blogger ... said...

سلام کلی از این بازیها رو بازی میکردیم . بعضی هاش رو دیگه یادم نمیاد چجوری بود .ولی ما اکثرا ورق بازی هم میکردیم. رامی و پاسور. در ضمن یکی دیگه از بازنها او ایکس بود . دبنا هم بازی میکردیم . آخرش هم هر کی میبرد با یک ناز و عشوه خاصی میگفت دبنا !!! یادش بخیر . مرسی از یاد آوری . سبز باشی.

 
At ۱۲:۲۵ قبل‌ازظهر, Blogger ... said...

آها راستی یه بازی دیگه یادم اومد که تو دبستان بازی میکردیم . اسمش رو یادم نیست . همه دور مینشستند و یک نفر وسط دایره مینشست و دستاش رو با صورتش میگرفت . بعد یکی گرگ میشد و یه دستمال به دست میگرفت و دور بچه ها راه میرفت بچه ها هم میخوندن .دختره اینجا نشسته گریه میکنه زاری میکنه ...نه بقیه شعرش رو یادم میاد و نه بقیه بازی رو ...فقط اینکه اونی که دستمال تو دستش بود باید دستمال رو مینداخت پشت یکی از بچه هایی که نشسته بود. ما خیلی این بازی رو میکردیم .

 
At ۱:۱۹ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

پانتوميم. اگر يادت باشه دو دسته ميشديم. يكي از دسته مخالف مي آمد پيش آن دسته, و مثلاً مي گفتن بهش "فرشته". بعد او بايد با حركات بدن به گروه خودش بفهمونه تا آنها كلمه فرشته را اعلام كنن.
شيشه بازي هم بود. يك عده بصورت دايره ميشستيم. وسط دايره يك شيشه بود كه روي پهلو قرار گرفته بود. ميچرخونديم و سر شيشه بطرف هر كسي كه مي ايستاد, بايد او به رأي اكثريت يك كاري ميكرد. مثلاً ميرقصيد. يا آوز ميخوند. و و و ...
خلاصه با اين پست خيلي ها را ياد من انداختي, كه امروز ازشون خبري ندارم.
ايام به كام

 
At ۱:۵۳ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

يكي ديگم بگم. گل يا پوچ.

 
At ۲:۱۶ بعدازظهر, Blogger آورا said...

کتبابو جان کاملا یادمه. تمت ما میگفتیم : سلام خاله ، خاله بزغاله!!!!
تازه بادته تمام گروه با هم عفب و جلو هم میرفت
**********
شهره جان من هم این بازی را میکردم اما من هم اسمش یادم نمیاد. .ولی شعرش این بود.
دختر اینجا نشسته
گریه میکنه
زاری میکنه
از برای من
پرتغال من
یکی و بخور
یکی و ببر
*************
عمو زنجیر باف هم بود

 
At ۱۲:۴۹ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

يه بازی هم بود که توش اسم رنگ ها رو میگفتیم و باید دست میذاشتیم روی اون رنگ و اگه رنگ اسمش عجیب غریب بود واویلا بود.اسمش یادم نیست رنگ و برنگا از همه رنگا... یه همچین چیزی. خط بازی هم بود. همون که مربعهای سه تایی بعد دو تا کنار هم بعد یه دونه تکی بعد دو تا دیگه میکشیدیم سنگ مینداختیم تو هر خونه و یه لنگ پا میرفتیم و برمیگشتیم. یادته؟ شایدم اسمشو آوردی. به هر حال.. آره هستم بازی های کودکی رو. خاله بازی چی شد پس دختر؟ :)

 
At ۱:۰۶ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

پس چرا پانتوميم را ننوشتي؟ والله ما بازي ميكرديم. خيلي هم باحال بود.

 
At ۱:۲۷ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

salam salam kale bozghale...bache dari khale bozghale? pas ina chian khale bozghale.....

 
At ۲:۲۰ قبل‌ازظهر, Blogger آورا said...

آبنوس جان نوشتم. فرلان شکلت چرا قسم میخوری . حرف شما برای ما سندیت داره
******************
آزاده جان با اینکه این بازی را انجام ندادم و یادم نیست اما اضافش کردم بابت خاطرات بقیه

 
At ۵:۱۰ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

Hi, I've enjoyed visiting your blog. I am trying to get a site up and running similar the Air Fare blog.

 

ارسال یک نظر

<< Home