از هر چمن گلی 8
- وجودم را تبخیر شده حس میکنم. گویی در فضا ، در مکان در جریانم.
- داتشگاه از 1اکتبر شروع میشه. و این خوبه. عین احمقها دلم برای درس خواندن تنگ میشود. و وقتی زمان درس خواندن میشود خودم را لعنت مبکنم. خلاصه من و درس سالهاست که با هم خود درگیری داریم.
- اینجا ماه رمضان شروع شده. هوا هنوز گرم است و هیچ حس پاییزی جریان ندارد. حس ماه رمضان آن طور که من عادت ( یا ما) عادت دارم هم وجود ندارد. اینجا ماه رمضان ماهی شاد و پر از جشن و تخفیف است که بعد از افطارهایش همه میریزند بیرون.هوا هم گرم است و کلا خاطرات ماه رمضانهایی در هوایی پاییزه زمستانه با آن حال و هوای خاص اینحا نیست. این هم خوب است. آن هم خوب بود.
- چند روز پیش دوست دوران راهنماییم بهم زنگ زد که با شوهر و یچه اش دبی است و خوشحال میشود همدیگر را ببینیم. من کلی ذوق زده شدم. حس دیدن دوستی که سه سال راهنمایی با هم پشت یک میز مینشستیم و شیطنت میکردیم و حالا او با بچه و همسر و من متاهل.کلی آدم را حالی به حالی میکند. یکی از خوبیهای دبی این نزدیکیش به ایران است و اینکه ایرانیها مشکل ویزا ندارند و آدم در طول سال کلی دوست و آشنا و فامیل را میتواند ببیند و هی هی خوشحال شود.
- آهنگ پایینی را بسیار دوست دارم. گفتم ترجمه اش را هم بذارم شاید شما ها راحت تر باهاش ارتباط برقرار کنید. . الیته این تر جمه ای که کردم خیلی تحت اللفظی است و اصلا شاعرانه نیست. به بزرگی خودتون ببخشید دیگه
مرا ببوس
مرا بسیار ببوس
گویی که امشب برای آخرین بار است
مرا ببوس، مرا بسیار ببوس
آنگونه که من میترسم از دستت بدهم بعد از بوسه
مرا ببوس ، بسیار ببوس
آنگونه که من میترسم تور ا دویاره بعد از آن از دست بدهم
میخواهم تو بسیار نزدیک من باشی
به چشمهایت نگاه کنم
و تو به من نگاه کنی
تصورکن که من فردا از تو دور خواهم بود
بسیار دور از تو
مرا ببوس ، مرا بسیار ببوس.
گویی که امشب آخرین بار است
مرا بسیار ببوس
آنگونه که میترسم تو را بعد از آن از دست بدهم
4 Comments:
متاسفانه تا دلت بخواد ماه رمضون برای من خاطره بد داشته
salam mah raezan hal va havash jalebe
khoobe ke doostane ghadimi ro mibini.
mamnoon az tarjome :)
اينطرفها که اصلا نميفهمي ماه رمضان شده!
اين دبي هم بدجوري آدم رو وسوسه ميکنه ها...
ارسال یک نظر
<< Home