یکشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۵

هر که به دنبال نور است سایه به دنبالش خواهد آمد.


دیروز مطلبی را در وبلاگ نقطه ته خط خواندم که شدیدا مرا به فکر فرو برد. صرف نظر از اینکه مطلب ایشان و انتقادشان تا حدودی
درست است اما اینکه به طور کلی خواندن این مدل کتابها و رفتن به سر کلاس این جور مسائل را اتلاف وقت تعبیر کرده اند و توصیه کرده ا ند که عوض خواندن اینگونه کتابها ،کتابهای کاربردی تری جوانان بخوانند که به درد آینده شان بخورد. یک کم برای من جای بحث باقی گذاشت.
نظر من به شخصه به عنوان کسیکه حداقل چند سالی سر این مسائل وقت گذاشته ام و رشته تحصیلیم کما بیش مربوط به همین مسائل میشود ، این است که هیچ چیزی به تنهایی درست جواب نمیدهد. اینکه یک نفر فقط کتابهای موفقیت بخواند ادم موفقی نمیشود. اگر کسی شب تا صبح هم مدیتیشنی بکند که نه روی اصول باشد و نه روی اعتقاد آرام نمیشود.
!!!حالا هی دستها را توی هم کلید کنید و 4 زانو بنشینید و اخم در هم کرده و پلکها فشرده بگویید " من آرامم"!!!
هر کاری یک اصولی دارد.
ممکن در جاهایی و شرایطی سخت تر باشد اما غیر ممکن نیست.
.
مردی پارسا ناگهان خود را محروم از همه داراییهایش یافت . با علم به اینکه خداوند به هر حال به او کمک میکند دست به دعا برداشت:
» پروردگارا بلیط بخت آزمایی مرا برنده کن «
او سالها و سالها دعا کرد اما هنوز فقیر بود ، تا عاقبت از دنیا رفت . چون آدمی پرهیزگار بود یک راست به بهشت رفت.
وقتی مرد به بهشت رسید از ورود امتناع کرد و گفت که سرتاسر زندگیش را طبق آمخته های مذهبی گذرانده اما خداوند هرگز به او اجازه برنده شدن در بلیط بخت آزمایی را نداده است.
مرد با نفرت گفت :« هر چه را به من قول داده بودی دروغی بیش نبود »
خداوند پاسخ داد : »من همیشه آماده کمک به تو بودمتا برنده شوی اما صرفنظر از علاقه من به این موضوع تو هر گز بلیط بخت آزمایی نخریدی.»
مکتوب- پائولو کوئیلو
***************
پ. ن : من فقط نظر شخصیم را گفتم . شاید من منظور ایشان را بد متوجه شده باشم یا هر چیز دیگری برای همین به اوردن قصه ای اکتفا کردم. نتیجه گیری با شما و حق شماست.
پ.پ.ن : هیچ گاه نا امید نباشید.
پیرمردی در ساحل دریا در حال قدم زدن بود ، به قسمتی از ساحل رسید که هزاران ستاره دریایی به خاطر جزر و مد در آنجا گرفتار شده بودند و دخترکی را دید که ستاره های دریایی را میگرفت و یکی یکی آنها را به دریا مینداخت. پیرمرد به دخترک گفت : دختر کوچولوی احمق ، تو که نمیتوانی همه این ستاره های دریایی را نجات بدهی، آنها خیلی زیاد هستند..
دخترک لبخندی زد و گفت :میدانم ولی این یکی را که میتوانم نجات بدهم و یک ستاره دریایی را به دریا انداخت . و این یکی و به دریا انداخت و این یکی و ......
ناشناس

9 Comments:

At ۵:۰۸ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

:)
ohum

 
At ۵:۱۴ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

به گمونم هر دوی شما یک چیز می گید اما به بیان های متفاوت./ از تحلیلت خوشم اومد آورا خانوم :)

 
At ۵:۴۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام آورا جان

شايد از اين سري كتاب ها فقط كتابها و مقاله هاي آنتوني رابينز توانست منو سيراب كنه.واقعا بعضي از اين كتاب ها برام خيلي مسخره بودن.ولي آنتوني رابينز براي خودش واقعا يك مكتبي داره و من به هنگام خوندن نوشته هاش يك هيجان خاصي دارم.از اين سري كتاب ها مثه رابينز اگر سراغ داشتي از ما دريغ نكن....ممنون

 
At ۶:۱۴ بعدازظهر, Blogger ... said...

سلام آورا جان من هم مطلب ناصر عزیز رو خوندم. شخصا عقیده دارم که انسان برای کسب کردن تجربه و آموختن زندگی باید خودش بره در بطن زندگی و زندگی کنه ...با نشستن در خونه و کتاب خوندن راه و رسم زندگی رو ممکنه یاد بگیره ولی به عمل در آوردنش کاریست بسیار سخت و یا شاید هم غیر ممکن . نه اینکه کتاب خوندن کار بیهوده اییه نه ! ولی فقط کتاب خوندن هم کافی نیست . وقتی که جوونیم هر چی دستمون میاد میخونیم و بعدها که بزرگتر میشیم و به کلاس بالاتر میریم می بینیم که وقتمون رو تلف کردیم. البته اینهم نظر شخصی منه و فکر میکنم شاید اون چیزی که ناصر عزیز بهش اشاره کرده . سبز باشی.

 
At ۹:۱۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام
راستش منم این کتابهای رو خوندم. از مدل تونی رابینز تا کتابهای یک دقیقه ای و و و ... راستش بیشتر فکر می کنم اینها یکجور تمرینه برای کسی که اراده داره. درست مثل تمرینات بدنسازی برای فوتبالیستها. هم می تونه کمک کنه و هم می تونه خرابت کنه. کمک می کنه اگه دقیقا بدونی چی می خوای ازشون و خرابت می کنه اگه همون توقعی رو داشته باشی که اسم کتابه.

 
At ۱۰:۳۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

دلم یه عالمه شاد شد صداتو شنیدم آورا خانوم گل. فکر کنم اشکال آدمها اینه که حتی چیزهای کوچیکی که توی توانشون هست انجام نمیدن ولی توقع دارن نتیجه های بزرگی از آسمون بیافته توی کاسشون. شاید خیلیها اینو وقت تلف کردن بدونن که یه ستاره دریایی رو بندازن توی آب ولی برای صلح جهانی هر شب دست به دعا هستن. و در آخر شیرینی خامه ای یادت نره به جای من هم بخور.

 
At ۱۱:۴۵ قبل‌ازظهر, Blogger آورا said...

امید جان.: حتما اگر چیزی باب دندان شما بود خبرت میکنم.
شهره جان: من هم معتقدم که هر کسی باید خودش تجربه کنه و در کنترش از راهنماییهای دیگران استفاده کنه. ولی بحث فقط مسائل مالی نیست... به شخصه فکر میکنم تعادل و خواستن و عمل کردن در کنار هم نتیجه میده.
اس. جان تو که میدونی من چی میگم. خوشم میاد درک میکنی

 
At ۴:۵۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

مطلب قشنگی بود لذت بردم. مست باده عشق باشی سرخ سرخ

 
At ۲:۴۱ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

جواب ایمیل رو گرفتی؟

 

ارسال یک نظر

<< Home