امید و انتظار
تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام
كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
وزان دلخستگانت راست اندهي فراهم
تو را من چشم در راهم شباهنگام ،
در آن دم كه بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام
گرم يادآوري يا نه ،
من از يادت نمي كاهم تو را من چشم در راهم
(نیما یوشیج)
11 Comments:
آورای گلام، چه عکس قشنگی و چه شعر لطیفی و چه احساسی که ریختی این وسط. امیدوارم که چشمات به راه هیچ عزیزی نباشه هیچوقت.
xx
salam ....khobi,...sher haye nima ..mesle hamishe..axet kheyli khoob bood..kamelan mortabet ba sher
salam ....khobi,...sher haye nima ..mesle hamishe..axet kheyli khoob bood..kamelan mortabet ba sher
مرسی آورا جان زیبا بود.
یادش به خیر روزای خوندن این شعر و شعرکوچه و خیلی شعرهای دیگه
خداي را ، از خودت بنويس. ديوان نيما همين جا کنار دست من است....از خودت بنويس...
ترسا جان . گاهی بعضی نوشته های توی کتابها گویا تر از هر چیزی است. هر چیزی
نمیدونم تو چرا تو بلاگ من پینگ نمیشی همش از جاهای دیگه میفهمم.لینکتم که درسته خانم گل.
سلام آورا عزيز
شعر زيبا بود.
عكس اين پست رو از چه سايتي پيدا كردي؟ زيباست.
چه عکس نازی...! ا
چه عکس نازی...! ا
ارسال یک نظر
<< Home