یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۹

خوشا دیدار ما در خواب

در این شلوغی
در این هیاهوی ساعت و زمان
چند روزی است که تا فرصتی برای خوابیدن پیدا میکنم
تو به خوابم میایی
رویاهایم چه واقعی باشند و چه از سر شکم پری
چه سر ظهر و چه دم صبح
تو هستی
میان ادمهایی که من میشناسم و نمیشناسم
ر جاهایی که یادم نیست کجایند
تو هستی
از خواب که بیدار میشوم احساس عجیبی دارم.
احساسی که تمام روز با من است
یک بغض ته گلو
یک اشک گوشه چشم
یک لبخند محو
نمیدانم تو دل نگران منی که به سراغم میایی !؟
یا من دل تنگ تو که در خواب روحت را میدزدم؟!

8 Comments:

At ۸:۴۷ ق.ظ., Anonymous نسیم said...

چه احساس قشنگی

 
At ۸:۴۷ ق.ظ., Anonymous نسیم said...

چه احساس قشنگی

 
At ۹:۳۲ ق.ظ., Anonymous ویولت said...

:)

 
At ۱۱:۰۰ ق.ظ., Anonymous Ghazal said...

گمونم هر دو دلتنگ هميد !!! من كمي به راه دلها اعتقاد دارم ! مراقب خودت و نخودچي و كشمش ها ي خوردنيت باش خانومي
خوب باشي

 
At ۱۱:۱۹ ق.ظ., Anonymous sani said...

:*

 
At ۱:۳۹ ب.ظ., Anonymous سعید said...

قطعه ی بسیار زیباو لبریز از حس خنک عاشقی بود ... زنده باشی و سایه ات مستدام رویِ سر جوجوها و وشوشو

 
At ۹:۰۷ ب.ظ., Anonymous پاییــــزبان said...

من چشم به راه و تو دلتنگ روح سرگردان من كه شب ها روحت را تسخير كند....

 
At ۱۱:۴۹ ق.ظ., Anonymous Ghazal said...

جوجه هاتون در چه حالند خانوم آورا یا همون نسیم جان ؟

 

ارسال یک نظر

<< Home