سه‌شنبه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۸

22 سال پیش - حلبچه

حکایت کن از بمبهایی که من خواب بودم و افتاد
حکایت کن از گونه هایی که من خواب بودم و تر شد
بگو چند مرغابی از روی دریا پریدند
در آن گیر و داری که چرخ زره پوش از روی رویای کودک گذر داشت
قناری نخ زرد آواز خود را به پای چه احساس آسایشی بست

سهراب سپهری

5 Comments:

At ۹:۵۹ بعدازظهر, Anonymous tutia said...

sale no t mobarak

 
At ۶:۱۰ قبل‌ازظهر, Anonymous xatoun said...

واي؛ عُمر چقدر زود مي‌گذره. انگار همين ديروز بود
----
ئه‌تو خه‌لكي كام شويني به‌ريز؟

 
At ۸:۲۹ بعدازظهر, Anonymous سعید said...

سلام . یادآوریِ خاطراین قطعه ... وقتی 16 سالم بود . . . مرسی ... سبز باشی عزیز .

 
At ۸:۲۹ بعدازظهر, Anonymous سعید said...

سلام . یادآوریِ خاطراین قطعه ... وقتی 16 سالم بود . . . مرسی ... سبز باشی عزیز .

 
At ۸:۳۰ بعدازظهر, Anonymous سعید said...

سلام . یادآوریِ خاطرات بود این قطعه ... وقتی 16 سالم بود حلبچه بودم ... . . . مرسی ... سبز باشی عزیز

 

ارسال یک نظر

<< Home