بقض سبز
انگاری یک گلوله سنگین توی راه گلویم نشسته باشد ، نه میتوانم قورتش بدهم و نه تفش کنم بیندازم بیرون.
یک چیزی که دارد خفه ام میکند.
دیروز 22 بهمن بود. در ایران عده ای جانشان را گذاشته بودند کف دستشان و رفته بودند به خیابانهاا برای پس گرفتن رای خودشان ، رای ما.
دیروز 22 بهمن بود. روز اول یک تعطیلی 5 روزه که جان میدهد برای مسافرت.
دیروز 22 بهمن بود. من و آراد سبز پوشیده بودیم. در دبی به هر جا که سر میزدیم پر از ایرانی بود. هتل ها ، رستوران ها ، مراکز خرید.
دیروز 22 بهمن بود. یعضیها رفته اند ، بعضی ها مانده اند.
آنها که برای تفریح آمده اند هیچ کدام سبز نپوشیده اند. نه شالی ، نه تی شرتی و نه دست بندی. گویی قصد کرده اند این مسیر را دراین چند روز بی هیچ نشانی طی کنند.
دیروز 22 بهمن بود. بعضی خارجیها که من وآراد را میدیدند به رویمان لبخند میزدند. برایمان دستی تکان میدادند. نگاهمان میکردند.
اما هم وطنانم حتی نگاهمان هم نمیکنند.
راه نفسم از آن گلوله سنگین هنوز بسته است. نمیخواهم قضاوت کنم. اما گویی عادت کرده ایم. دیگران بکارند ما بخوریم
برچسبها: دست نوشته
6 Comments:
:(
همین عادت هاست که باید از سر همه ما بیفتد؛ و برای همین است که "امید" و "تدریج" مهم و ضروری است و خستگی و تعجیل خطرناک
بغض
salam...man ye bar ye ja commenteto didam ke darkhast tahlile charteto dade bodi...man modati hast ke jyotish kar mikonam..khastam age ejaze bedi charteto negah konam..rastesh nemikham tahlilesho be shoma begam chon kamelan ehtemal dare dosorst nabashe va karmash baraye man bemone...faghat age chizi kamelan moshakhas bod behet migam..baraye in kar ehtiaj be tarikhe daghighe tavalodet va saate tavalodet ( hata daghigheha ham ham mohem hastanad..har chi daghightar bashe behtare ) va mahale tavalodet daram.
mamnon
ashkan
ashkani77@gmail.com
این حال سزمین خاموش من است روی خاک این زمین مقدس مردان و زنان بسیاری باشند در حالیکه هویت شان توسط یک مترجم عرب به سخره گرفته می شود و یا مهماندار هواپیمایی اعتراض انها را به استفاده نابجا از نا مجعول برای خلیج همیشه فارس عتاب میکنه
این حا این وطن است این حال این سینه گرم از خون رشید زنان و مردان خفته در خاموشی خلق
boghz ba ghein nabood?
ارسال یک نظر
<< Home