چرا گوش کوب قلمبه است؟ ....چرا آب تو تلمبه است؟
از دیشب کلی کلافم . چرا؟ نمیدونم.
به همه چی گیر میدم و غر غر میکنم
همه چیز انگاری روی اعصابمه . از به هم ریختگی خونه تا کنسرت ایرانی دیشب و لباس پوشیدن ادما .
از کمبود وقتم واسه درس خوندن تا تنبلی خودم واسه درس خوندن و به خونه رسیدن که به نظرم به همه چی شبیه جز خونه دم عید
از مهمون بازی
از ریشهای آراد.
از چی بپوشم چی بپوشم صبح که خودش یه پروسه است.
خلاصه اخلاق ندارم ابادا و اصلا
حالا تو این گیر و ویر . این شعره نیما یوشیج هم افتاده تو سرم
که:
تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که می گيرند در شاخ «تلاجن» سايه ها رنگ سياسی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم؛
تو را من چشم در راهم.
شبا هنگام ، در آن دم که بر جا، درّه ها چون مرده ماران خفتگان اند؛
در آن نوبت که بندد دست نيلوفر به پای سر و کوهی دام.
گرم ياد آوری يا نه ، من از يادت نمی کاهم؛
تو را من چشم در راهم .
یه چیزی رو مغزم انگاری داره راه میره.. مثل یک قشون مورچه سیاه پشت سر هم.
و فعلا هیچ حشره کشی کارساز نبوده.
حتی خوردن گز و کشمش هم کمکی به شیرین شدن اخلاقم نکرد
حالا ببینم چی میشه؟
فعلا که به قول یه دوست.... "این خانه سگ دارد"
5 Comments:
manam ghor ghoro shodam shadid:D fek konam be khatre havast
آورا جان!
عید هر بدی که داشته باشه همین تازه کردن دیدارهاست. مرسی عزیز برات صال خوبی آرزو میکنم خیلی خوب.
اگر گز و کشمش کمکی نکرده توصیه میکنم فالوده بستنی آبشار رو امتحان کنی که میدونم خوب کار میکنه. در عین حال من هم که از ایران بر میگردم تا مدتی اینجوری هستم. اثرات بعد از ایران بودن هستش عزیز دلم. هنوز حال و هوای اونجا رو داری و حرص میخوری که چرا نمیتونی اونجا باشی و به جاش اینجا هستی و این آدم رو کم حوصله و نق نقو میکنه. ولی خوب من نق نقوتم دوست دارم. شاد باشی و به اون یکی مهربون هم خیلی گیر نده. به ریشش چیکار داری خانوم من.
سانی جان.
اینجا که هواش خیلی بهاری نیست. آلودگیشم شبیه تهران نیست....حالا غرغر من علتش چیه. خدا داند.
شبح جان
علت خاصی داشت سال را صال نوشتی؟؟؟
اس عزیزم
ریش آراد کلی موضوعه!!!!
دوستام وقتی من گوشت کوب قلمبه میشم میگن این خانه گرگ دارد....نمیدونم چرا..
ارسال یک نظر
<< Home