یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۸۸

عادت سبز درخت

به یاد او که سبز بود و ریشه داشت
به یاد او که به سبز رای میداد به خاطر سبز بودنش
به یاد او که عشق بود و عشق بود و عشق
به یاد استاد خسرو شکیبایی


بعضیها هیچ وقت جایشان با هیچ چیزی پر نمیشود
انگاری یک حفره میشوند پر خون وسط دل آدمی
که در هر لحظه یاد آوری از نبودشان خون می گریی


کاش بودی استاد
تا با آن صدایت برایم تکرار کنی

جنگ یک روزنه با خواهش نور
جنگ یک پله با پای بلند خورشید
جنگ تنهایی بایک آواز
جنگ زیبای گلابی ها با خالی یک زنبیل
جنگ خونین انار و دندان
جنگ نازی ها با ساقه ناز
جنگ طوطی و فصاحت با هم
جنگ پیشانی با سردی مهر
حمله کاشی مسجد به سجود
حمله باد به معراج حباب صابون
حمله لشکر پروانه به برنامه دفع آفات
حمله دسته سنجاقک به صف کارگر لوله کشی
حمله هنگ سیاه قلم نی به حروف سربی
حمله واژه به فک شاعر
فتح یک قرن به دست یک شعر
فتح یک باغ به دست یک سار
فتح یک کوچه به دست دو سلام
فتح یک شهربه دست سه چهار اسب سوار چوبی
فتح یک عید به دست دو عروسک یک توپ
قتل یک جغجغه روی تشک بعد از ظهر
قتل یک قصه سر کوچه خواب
قتل یک غصه به دستور سرود
قتل مهتاب به فرمان نئون
قتل یک بید به دست دولت


این روزها حال ما بسیار شبیه است به این سروده سهراب و جای تو خالی است که برایمان دکلمه کنی

برچسب‌ها:

2 Comments:

At ۲:۱۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

روحش شاد و یادش گرامی...
دلا

 
At ۸:۳۶ قبل‌ازظهر, Blogger Unknown said...

یک سال شد؟ به همین زودی و سادگی؟ یک سال که اقای هامون دیگه نیست

 

ارسال یک نظر

<< Home