سه‌شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۶

کلی کار فرهنگی انجام دادیم!!!!




امسال تهران در مرداد ماه برای من تا تونست سنگ تمام گذاشت. بارها و بارها بارون اومد. و این فوق العاده بود.
همون هفته اول تنهایی رفتم فیلم روز سوم را دیدم. قیلم قشنگی بود. هر چند مثل اکثر قیلمهای جنگی قشنگ احساست آدم را بد جوری قلقلک میداد.
چند روز بعدش با برادرم و یه چند ال از فامیل رفتم "پارک وی" را دیدم. که به نظرم میتونست خیلی خیلی بهتر از اینها ساخته شه..
هفته آخر به اتفاق یک دوست رفتم کنسرت گروه شمس ( پورناظریها) که فوق العاده بود. . خیلی لذت بردم
کتاب خوب هم به ترتیب :
عشق در زمان وبا نوشته گابریل گارسیا مارکز ترجمه بهمن فرزانه
دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد نوشته آنا گاوالدا
خرده جنایتهای زناشویی از ازیک امانوئل اشمیت
کیمیا خاتون نوشته سعیده قدس
بادباک باز نوشته خالد حسینی
تلخکام توشته اسماعیل فصیح
سنگ درمانی نوشته شوفل یرگر
که این آخری را از طریق یک فروشنده در مغازه ای کنار پل سیدخندادن که سنگهای ماهها را میفروخت و خواص درمانی هر کدام را میدانست و میگفت ، پیدا کردم
یک خروار کتاب هم خریدم که اینجا بخونم
****
عکس را صبح زود در کوههای دربند گرفته ام
این هم یک آهنگ از گروه شمس

6 Comments:

At ۷:۲۲ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

سلام علیکم و رحمت الله... باز که کتابات موند خواهر!! جای شکرش باقی است که وظیفه معنوی عبادی تان را به جا آوردید و به همراه دوستان صوت روحانی و نوای روحبخش عرفانی برادران و خواهران شمس را به گوش جان شنیدید.. ان شا الله منشا خیر و برکات باشد.
---------------
ولی عجب دوستی بوده اون دوسته!!!

 
At ۳:۴۶ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

خوشحالم که خوش گذشته ایران. آهنگ که محشره. کاش منم می‌تونستم کنسرتشون برم. کتابها رو هم نوشتم. یکیش در دست تهیه هستش در حال حاضر. مرسی که جای من نون سنگک خوردی.

 
At ۱۰:۰۹ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

ایول ایول خواهر نسیم ایول!
چقدر خوش گذشته بهت/ چه عالی

 
At ۱:۰۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

منم یه کنسرت در پیت سازهای بادی رفتم و کتاب خریدم خوشحالم امدی راستی میخوام واسه کار بیام دبی خوبه

 
At ۳:۰۳ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

چه خوب ... بیشتر بابت کتابهایی که خوانده ای و می خوانی

 
At ۲:۲۱ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

رسیدن به خیر ، خوشحالم که بهت خوش گذشته و گرفتار گرمای تهران نشدی !

 

ارسال یک نظر

<< Home