شنبه، 15 بهمن، 1384
دلم ميخواد حسابی قد بکشم و بزرگ شم.
بعدش مثل اتفاقهای تو کارتونهای بچگی ، از تو ی نقشه امارت خودم را بکشم بيرون ، خم شم به اون سمت خليج فارس ، دستهام را بگيرم بالای سر ايران.
يک جوری که مطمين باشم از هيچ طرف هيچ آسيبی بهش نميرسه. مخصوصا از آسمون.
بعد سر فرصت ، با يک فوت حسابی از اون بالا ، هر چی آشغال و نخاله است از کشورم بريزم بيرون.
کاش ميشد.
کاش ميشد يه جورايی از ايرانم، مردمش، طبيعتش، از دوستام و تعلقاتم حفاظت کنم!
ميترسم. ميترسم از اينکه اتفاق بدی بيفته.
خدايا وطنم را به دستان بزرگ و پر قدرت تو ميسپارم تا حفظش کنی.
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home