دوشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۰

قصه شاه پریان

فارسی وان هر روز یک سریال یونانی‌ای را پخش میکند به نام "رازهای پنهان"..... این تنها سریالی است که من ازاین شبکه میبینم. قصه 6دوست صمیمی که سالهاست با همند و در همه مشکلات به هم کمک میکنند.... یک جورهایی متن داستان برای من مثل قصه شاه پریان میماند.از آن قصه های رنگی که آرزو داری برایت اتفاق بیفتد. دوستانی قدیمی که هر وقت بخواهی هستند. که خانه هایشان نزدیک است . که هر ساعتی از شبانه روز میشود بهشان زنگ زد. میشود بی خبر رفت در خانه‌شان و محکم بغلشان کرد.یا توی آغوششان گریه کرد. یا برایشان از هر چیزی صحبت کرد... . قصه دوستانی که هیچ کدام نرفتند به دورترها. که تو نرفته‌ای فرودگاه برایشان بالبخندی مصنوعی دست تکان بدهی و ته دلت آرزو کنی که تا آخر عمرت حداقل یک بار دیگر فرصت کنی ببینیشان.که آنها برای تو نیامده اند فرودگاه. که راه ارتباطیشان ایمیل و اسکایپ نیست. که همه چیز هم را میدانند و نمیتوانند از هم چیزی را مخفی کنند. که آن یکی دور نیست که بترسی حرف دلت را بزنی و او در تنهایی غصه بخورد...که تو دور نیستی و بی خبر.... که دلتنگی نیست
این روزها سریال میبینم و خیال‌پردازی میکنم.