سه‌شنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۰

من هنوز هستم

گاهی مسیری تمام میشود و تو هر چقدر تلاش کنی ادامه نخواهد یافت
گویی بخواهی وسط کویر راهی را به ناکجا آباد ادامه بدهی
بیهوده است

گاهی به دیوار میخورد
حتی اکر کسی آن طرف دیوار هم منتظرت باشد
و دو نفری از دو سوی دیوار تلاش کنید باز هم اتفاقی نخواهدافتاد
وسط دیوار است

گاهی مسیرش از میان سیمهای خاردار میگذرد
با هر قدمی که برمیداری تنت زخم میشود
دردت میآید
فرقی نمیکند عقب بروی یا جلو
سیمها به تنت فرو میروند

گاهی
مثل میدان اسب سواری
هی دور خودت میچرخی و دور باطل میزنی وبرمیگردی به نقطه شروع
وبه خیالت در حال جلو رفتنی


گاهی پر از چاله چوله است
میفتی. بلند میشوی
میفتی ، بلند میشوی


گاهی صاف و ممتد است
از وسط بیابان
از وسط باغ و بستان.
باید بروی.بروی بروی


گاهی هم مسیرت را میروی ، هر جور که هست
و کسی دیگر دارد مسیرش را میرود ، هر جور که هست
و از دور برای هم دستی تکان میدهید و لبخندمیزنید
که هی فلانی من هنوز هستم
و ادامه میدهید