از هر چمن گلي 18
1- تجربه اولين بار شهريور ماه 88 در ساعت 8:45 صبح امروز در خيابان جلفا. خيس شدم. و با تمام وجود بوي خاك داغ نم خورده را بلعيدم
2- اين مدت كه به خاطر بيماري بابايي ( پدر بزرگم) خيلي از اين مطب به اون مطب شدم. به جز كسب تجربه در پر كردن ساعتهاي طولاني انتظار براي ديدن دكتر. دلم به حال منشي هاي اين مطب ها سوخت كه با كمترين امكانات بايد بيشترين جوابگويي و انعطاف پذيري و قدرت درك بالا را داشته باشند و خلاصه با دست خالي بايد كار همه را راه بندازند.
ببينم اين آقايون و خانم هاي دكترا هر چقدر سرشون شلوغ تر ميشه امكانات خدمات قبل از ويزيتشون از قرار كمتر ميشه.
3- آدمها گاهي توي دوستي و رفاقت هم تعارف ميكنند. چرا؟
اگر رفيق رفيق و دوست دوست كه ديگه اين حرفا نيست. چه از سر لطف چه از سر قهر
4-تا حالا شده دلتون بخواد از يك ادم چند تا تو دنيا موجود باشه. من يه چند وقتي دارم با خدا سر اين قضيه بحث ميكنم.
5-كتاب خوب - موسيقي خوب- فيلم خوب
شديدا نياز دارم . معرفي كنيد
6- اينو مينويسم كه يادم نره. كه يه جوري ثبتش كرده باشم.
تماشا كردن و گوش سپردن به تقلاهاي در عين سكوت يك خالق خيلي زيباست .
7-من از وقتي اين خيابان وليعصر يك طرفه شده و اوتوبوس كولر دار سوار ميشم و سه سوته ميرسم به محل كارم اونم عوض 300 تومن فقط با بيست تومن. كلي از ماشين نداشتمن ذوق زده ميشم
8- الان دو ماهه تهرانم. هنوز دلم براي شهر دبي تنگ نشده اما براي خونه و اهالي خونه و دوستاي اونجام چرا. اما خود شهر اصلا
9- سيل و اسب دريايي
برچسبها: از هر چمن گلي