سه‌شنبه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۸

قسم به نور




من انسانی هستم که شیطان را درس میدهم
باور نداری
از فرشته درونم بپرس

دوشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۸

روزنامه نگاران ایرانی- شماره 11- درباره شعر

شماره یازدهم زورنامه نگاران ایرانی با موضوع "درباره شعر" و سر دبیری محمد خواجه پور منتشر شد



شنبه، فروردین ۰۸، ۱۳۸۸

مترسک بهاری




باد
به رقص وا میدارد
خرقه ژنده مترسک را
اولین روز سال نو


عباس کیارستمی

پنجشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۸

همیشه فاصله ای هست




به نظر من هر انسانی پیرامون خود دیوار شیشه ایی دارد به قطر تقریبی یک بند انگشت.
این فاصله مرزی است بین هر انسانی با انسان دیگر. فاصله ای که انسانها را از هم مجزا میکند و حریم شخصیشان را درون این دیوار شیشه ای میسازد. در این فاصله نیم بند انگشتی رازهای دل آدمی ، خصوصیات نهانیش و خیلی چیزهای دیگر که مال خود خود اوست شناورند..
شاید برای همین است که زیادی که به کسی نزدیک میشوی فاصله ها از میان میرود ، گاهی حریم ها شکسته میشود و حرفهای نگفته به زبان میاید. رازهای پنهانی افشا میگردد و هر کسی تاب تحمل بی فاصلگی را ندارد.

چهارشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۸

شماره دهم روزنامه نگاران ایرانی - فاصله


شماره دهم روزنامه نگاران ایرانی با موضوع " فاصله" و سر دبیری لوا زند منتشر شد.
کار صفحه بندی با رضا گنجی بوده.
متاسفانه من مطلبم برای این شماره به موقع حاضر نشد و از قافله جا ماندم.

یکشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۸

فال سال نو

به درد عشق بساز و خموش کن حافظا
رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول
***********
باده گلرنگ تلخ تیز خوشخوار سبک
نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام


حافظ

سه‌شنبه، اسفند ۲۷، ۱۳۸۷

روزنامه نگاران ایرانی- شماره نهم - تاکسی

این هفته موضوع "تاکسی" است با سردبیری لادن کریمی

و کارهای صفحه بندی آن را محمد خواجه پور انجام داده. . در این شماره ده نفر از دوستان مطلب دارند






پنجشنبه، اسفند ۲۲، ۱۳۸۷

سه صفحه شناسنامه

تاریخ تولدم را در شناسنامه شاهنشاهی زده بودند . 2537 شاهنشاهی
تاریخ ازدواجم را به هجری شمسی نوشته اند. 1380 هجری شمسی

خدایا نکند تاریخ مرگم را به هجری قمری بنویسند؟

دوشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۷

روزنامه نگاران ایرانی- شماره 8- آسمان ، علم ، خرافه




شماره هشتم نشريه روزنامه‌نگاران ايراني با موضوع «آسمان،علم،خرافه» به سردبيري مجيد آل‌ابراهيم
منتشر شد.

مطالب اين شماره را مي‌توانيد در اينجا بخوانيد يا روي تصاوير كليك كنيد و نسخه‌ي چاپي خوانا را دريافت كنيد.

صفحه آرايي و انتخاب عكس‌ها در اين شماره توسط مجيد آل‌ابراهيم انجام شده و دوستان زير در آن مطلب داشته‌اند:

مجيد آل‌ابراهيم(سوئد)، مريم اقدمي(هلند)، بنفشه تميزي‌فر(ايران)، محمد خواجه‌پور(ايران)، همايون خيري(استراليانسيم راستين(امارات)، پارسا صائبي(كانادا)، آزاده عصاران، لادن كريمي(مالزيرضا گنجي(ايران)، شهره منشي‌پوري(سوئد)، نيكي نيكروان(آلمان)، پريسيما يزدان‌پناه(امارات)

موضوع شماره‌ي آينده «تاكسي» است و سردبير آن هم لادن كريمي خواهد بود.
اگر علاقمند به نوشتن مطلب در باره‌ي آن هستيد، در گروه روزنامه‌نگاران ايراني عضو شويد و با لادن در ارتباط باشيد.

شنبه، اسفند ۱۷، ۱۳۸۷

کودکانه من کو؟




کودک درونم سالها یاد گرفته بود بین چهار چوب سخت و قوانین دست و پاگیر والدم ادای آدم بزرگها را در بیاورد. نمیدانم این مشکل تمام کودکان اول خانواده است که بلد نیستند کودکی کنند. و همیشه شبیه ادم بزرگها بوده اند؟
کودک سازگار و قانع و حرف گوش کنی که مدام دنبال تایید است و از هر خطایی میترسد.

تنبیه و ترس از اشتباه جلوی هر گونه بازیگوشی و شیطنتی را از کودک میگیرد.
باز خواست
قضاوت
مقایسه

کودکم گناه دارد. الان که به او در درونم نگاه میکنم. موجود خشمگینی را میبینم که بغض فرو خورده ای دارد.
و تحملش تمام شده. دلش شیطنت میخواهد. دلش کودکی میخواهد. خنده های از ته دل.
بالغم که از پسش بر نمیاید. والدم هم کاری جز تنبیه بلد نیست. و این کودکم را ناسازگارتر میکند.

هنوز هم بلد نیستم "نه" بگویم. میترسم دیگران را برنجانم.


چرا بعد از هر تجربه کودکانه عذاب وجدان است نه شادی؟؟؟ گریه است نه خنده؟

گیجم. و کلافه
کاش میشد کمی کودکی کرد. بی والد

جمعه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۷

باور بفرمایید





در قانون خدای من گاهی دودو تا میشود پنج تا

چهارشنبه، اسفند ۱۴، ۱۳۸۷

روزنامه نگاران ایرانی- شماره هفتم - ما زنها ، ما مردها

شماره هفتم با سردبیری آزاده عصاران و هنرنمایی رضا گنجی در صفحه آرایی از زیر چاپ درآمد

برای خواندن آرشیو "روزنامه نگاران ایرانی" میتوانید به غیر از رجوع به سردبیر هر هفته ، به وبلاگ مخصوص این گروه نیز مراجعه کنید



سه‌شنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۷

کتاب جذاب شما

لیلای عزیزم در وبلاگ عاقلانه موضوعی را مطرح کرده که برای خود من هم همیشه جذابیت خاص خودش را داشته.اصل موضوع را میتوانید آنجا بخوانید.
اما در پی اون یک بازی را پیشنهاد داده.
اینکه :
جذاب ترین کتابی که دوست دارید بخوانید راجع به چیست ؟

خوب من دوست دارم یک کتابی داشته باشم که بشه نیت کرد و ازش هر سئوالی را پرسید و اونم جوابش را بهم بگه. یعنی در حالت عادی ورقاش سفید باشه. وقتی ازش سئوالی میپرسم بگه. و فقط هم به من جواب بده.
مثلا از گذشته ،حال، آینده.
سئوالات ماورا الطبیعه. یا حکمت خداوندی. راجع به شخصیت افراد یا استخاره برای انجام دادن و ندادن کاری. خلاصه از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توش باشه.

خوب حالا من هم از یک سری از دوستان دعوت میکنم

در راه...

دلا و زندگی

الهه مهر

مسافری در کویر

بانوی ماه و آب

یکشنبه، اسفند ۱۱، ۱۳۸۷

من به جهنم .

چه کسی جوابگوی چین هایی است که در این چند سال بر گوشه چشم پدرم افتاده است؟
چه کسی جوابگوی موهای سفید مادرم است؟
چه کسی شب گریه های خواهرم را در این چند سال به او باز میگرداند؟
چه کسی تنهایی های برادرم را پر میکند؟
خدایا من شاکیم
خیلی خیلی هم شاکیم