چهارشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۸۶

نصفه مانده های کتابخانه من

سنجاقک آبی عزیزم مرا برای این بازی دعوت کرده
برای من که نصفه کتابهام ایران است و نصف اینجا تهیه یک لیست کامل در این مورد سخته اما تا اونجایی که یادمه :
کتابهای نصفه خوانده که زیاده مخصوصا تو دوره دبیرستان و دانشگاه از نوع درسی
اما اگر از کتابهای معمولی باشه

1- بابا گوریو نوشته بالزاک
تا حالا بیشتر از 10 دفعه این کتاب را شروع کردم و فقط 20 صفحه تونستم بخونم. از بس که توضیح و تفسیر داره حوصلم را سر میبره

2- آناکارنینا
شاهکار تولستوی (به قول جلد کتاب) که این یکی را هم نصفه ول کردم


3-ساحره پورتوبلو نوشته پائولو کوئیلو
تابستان داشتم میخواندمش 10 صفحه مونده تموم بشه مجبور شدم کادوش بدم . اینه که هنوز نصفست - ندارمش که بخونمش

4-کلاغها عاشق میشوند
از یک نویسنده ایرانی که فقط 30 صفحه اولش جالب بود و بقیش همش تکرار مکررات در نتیجه نصفه موند

5-قلعه الموت که ایران جاش گذاشتم

6-سرزمین جاوید با ترجمه ذبیح الله منصوری
که دو جلدش اینجاست و دو جلدش ایران

یکشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۶

مشتی از خروار ترانه ای که دلم را میلرزاند

طبق دعوت دوست عزیزم ویولت چند روزه مدام دارم به اهنگهایی فکر میکنم که برای من خاص هستند.
و بعد از چند روز به این نتیجه رسیدم که تعدادشون خیلی زیاده و واقعا بین اونها چند تا را انتخاب کردن کاریست بسی مشکل.

پس بدون ترتیب


1- یه شب مهتاب ماه میاد تو خواب
من و میبره با خودش بیرون
مثل شب پره
از توی زندون

خواننده فرهاد- شاعر احمد شاملو


2-تو که دست تکون میدی
به ستاره جون میدی


سیمین غانم


3-ضیافتهای عاشق را
خوشا بخشش
خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن در یاد


داریوش


4- تو ای نایاب ای ناب
مرا دریاب دریاب


شهیار قنبری


5- اونی که میخواستی تو غبارا گم شد
مرغی شد و پشت حصارا گم شد
باد اومد و تو جنگلا قدم زد
اسم اونو از همه جا قلم زد

مرجان

6- اگه یه روز بری سفر
بری زپیشم بی خبر
اسیر رویاها میشم
دوباره باز تنها میشم


فرامرز اصلانی


7-من و تو درگیر یه حسیم
همین حس عزیز با تو بودن
همین شوق تماشا کردن تو
همین دل ضربه های هر شب من

علی لهراسبی

*****************


حیف که این 7 تا تموم شد


and


1- when i need you , i just close my eyes and im with you
when i need love , just hold out my hands and i touch love

celine Dion

2- good bye my love good bye
with very anjel sound

demis rosses

3- and i miss you
like desert miss the rain

averything but the girl

4- i dont wanna say that
they dont really care about us

michale jackson

5- hello , this is me that you looking for

lionel richie

6-you are not alone
i am here with you...

michael jackson

7-sweat sweet surrender
like a fish in the water
like a bird in the air

john denver
****
پینوشت :

دیشب انقدر فکرم مشغول ترانه ها بود که دعوت نامه یادم رفت بفرستم


بدینوسیله از

از خود با خویش

نیکات

آبچینوس

مسافری در کویر

سنجاقک آبی

یک هموطن

رختکن خاطرات

سه‌شنبه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۶

جهانی شدن در چند دقیقه

دو هفته پیش که مشغول اسباب کشی بودم( از منطقه چین در شهرک بین المللی international city به قسمت فرانسه - به خاطر بارندگی) برای نصب ماشین لباسشویی زنگ زدم به خدمات شهرکمون و خلاصه بعد از کلی خواهش و پیگیری قرار شد یک نفر را بفرستند.
فردای اون روز پسر جوانی عرب زبان که بعدا فهمیدم اهل مصر و بزرگ شده آلمان است همراه با یک تکنسین هندی آمدند خانه ما.
تکنسین هندی انگلیسی بلد نبود و فقط عربی میفهمید و هندی.
همینطور که مشغول کار بودند موبایل آقای مصری-آلمانی زنگ خورد.
صدای زنگ خیلی آشنا بود.
آهنگ معین بود : کبوتر قشنگ من اگه بیای بهار میاد....
خوب طبیعیه که دهن بنده کمی تا قسمتی از تعجب باز مانده بود. ازش پرسیدم میدونی این اهنگ کجایه؟ گفت نه.
این را هم در نظر داشته باشید که ما با هم انگلیسی حرف میزدیم

براش توضیح دادم. و کلی براش جالب بود.


وقتی رفتند برای چند دقیقه به موبایلم خیره شدم که روش موسیقی است از یک خواننده غربیtango de la Evora

و خوب اینکه من در شهرکی در کشور امارات ، شهر دبی، در قسمت فرانسه زندگی میکنم. خودم ایرانی هستم. زبانم فارسی است و با یک عرب آلمانی به انگلیسی حرف میزنم که او به یک هندی به زبان عربی حالی کند که چه کار باید بکند و بقیه ماجرا

پنجشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۶

و عشق ,عشق ميافريند

چهارشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۶

آخر عاقبت آن باران کذایی

آدم وقتی دلش یه چیزی میخواد گاهی حساب نمیکنه زمان و مکان این خواسته درسته یا نه؟؟
آدمیزاده دیگه ، یه دل داره که وقتی چیزی را بخواد هیچی جلو دارش نیست.
یادتونه دلم بارون میخواست...یک کم اگر فکر میکردم میفهمیدم که دبی که نه جوب داره نه خونه هاش عایق ، جایی واسه پنج روز بارون متداوم نیست.

نتیجش؟؟

نتیجش اینکه بنده در روز سوم بارندگی مجبور شدم برم هتل بخوابم البته به اتفاق آراد. چون خانه از تمام درزها و دیوارهاش آب میومد. فکر نکنید ما در کارتون و مقوا زندگی میکردیم ...خیر!! خونمون از آجر و سیمان بود وفقط دو سال از ساختش میگشت.

عاقبتش؟


مجبور شدیم به صورت ضربتی خونه را عوض کنیم. به غیر از بدو بدو و اعصاب خوردی و اجاره بیشتر و خونه کوچیکتر و خستگی اسباب کشی مهمترین چیزی که هست اینه که اینجا اینترنتش هنوز
وصل نیست و خوب فکر کنم معلوم شد این همه وقت کجا بودم و چی کار میکردم

حالا شما خیلی انگشت حیرت نجوید . یک کم دم ولنتاینی قر ایرانی بدید حال و احوالتون میزون شه.